علی جان نیازی به این دو تصویر نبود گرچه این دوتا خیلی واضح شیکرا بودن را بیان می کنند.
اولش که این عکس ها را دیدم و نظرات را خوندم برام جالب شد خواستم بدونم رفتار ما پرنده نگرها در مقابل یک معما با داده های داده شده چیست.
این قبیل معما ها در شناسایی پرندگان که یک جورایی 50 50 است خیلی ظریف هستند و با کمی خطا دچار عدم تشخیص صحیح می شویم.خیلی تو این طور موارد گیر کردم و در انتها نتیجه خوبی نگرفتم اینجا از نظرات دوستان که به حق همگی به درستی بیان کردند نکات زیادی یاد گرفتم!
ما همگی به چشم کلیدهای شناسایی پرندگان را میبینیم ولی ظاهرا مغز ما با تحلیل خودش بخشی از اونها را شناسایی می کنه نه همشون.... احساس می کنم یک جور ناتوانی در مغز ما انسان ها در برابر همه داده های اطراف وجود داره.شکل این ناتوانی همان محدود بدون داده های دریافتی است برای مثال ما به درخت کنار خیابون نگاهی می کنیم و رد می شویم ذهن ما فقط بخشی از داده ها را میگیره مثلا اینکه درخت بزرگ و سبزی بود.اگر کمی تامل کنیم چیزای بیشتری خواهیم فهمید که اونها هم بدیهی بودند و به راحتی دیده میشدند....
زمانی که یک پرنده شکاری را که تازه رسیده دستم میگیرم خوب نگاهش می کنم و بعد ازش عکس میگیرم زمانی که عکس ها را بررسی می کنم متوجه ویژگی های در پرنده می شوم که در آن زمان ندیده بودم مثلا وجود یک زخم روی انگشت پرنده این در حالیست که چشم دیده ولی ذهن نتونسته درست تحلیلش کنه.
اینجا یک مساله ای پیش میاد افرادی که در این مواقع حدس درستی میزنند نه اینکه قدرت تحلیل ذهنی قوی تر دارند آنها وقتی داده ها را میگیرند از یک جایی به بعد مسیر تصمیم گیری را عوض می کنند و در خطی درست قرار می گیرند(چطور؟ نمیدانم) ولی مابقی با دریافت این داده ها در همان مسیر اولیه باقی می مانند
((البته این موارد کاملا نسبی است و ممکن است که در معمای بعدی جایگاه افراد تغییر پیدا کنه که این روند کاملا طبیعی است.))باز هم بخوام مثال بزنم میتونم نظیر این طور موراد را در شناسایی روند صعود یا نزول سهام یک شرکت( بورس )هم میبینیم عده ای با تحلیل بنیادی مثلا اثر تشدید تحریم غرب تصمیمات مختلفی میگیرند بعضی می خرند بعضی می فروشند ولی اون سهام یک مسیر را خواهد رفت.برای اینکه مشکل تا حدودی حل بشه متخصصان با استفاده از تحلیل تکنیکال پیش می روند و با استفاده از داده های ریاضی به جواب می رسند که قطعیت بیشتری از تحلیل بنیادی دارد.
تا اینجا شاید اینطور به نظر بیاد که چرت و پرت گفتم
اما میخوام در انتها این مسئله را مطرح کنم که آیا میشه به یک طریقی مسیر تشخیص پرنده را زمانی که ان را در طبیعت و یا در تصویر میبینیم به درستی پیش برد؟
در اینجا همه دوستان به درستی مورادی را بیان کردند اما در انتها توسط قدرت مرموزی از هم جدا شدند عده ای به سمت شیکرا و عده ای قرقی....
مثال تشخیص دوقلو ها از هم توسط مادر را قبلا زدم یک مادر برای شناسایی آنها از هم دنبال کلید شناسایی نمی گرده حتی اگر کاملا شبیه به هم باشند با یک نگاه متوجه همه چیز خواهد شد
(همیشه میگن مثال از یک جهت نزدیک کننده است اما از چند جهت دور کننده است.... به هر حال امیدوارم تونسته باشم منظورمو توضیح بدم انشای ضعیف من تاثیر مضاعفی روی گنگ بودن صحبتام میزاره )
راستی خوشحالم که استاد حبیبی را مجددا در این مکان میبینم امیدوارم همیشه شاد و نیز در اوج تندرستی باشند تا باز هم از دانش ایشان بیاموزیم