بعد شاید من میگفتم کدوم عکاسی با قایق موتوری میتونه عکس های خوبی بگیره آخه؟ و جواب این میشد که شاید عکاسها نرن ولی خبرنگارها میرن و من میگفتم چند تا خبرنگار در سال مگه میره و شما میگفتین.......؟!!!
استاد فکر نکنم اینکه دوربین دار هایی رو که به میانکاله میرن به دو بخش خبرنگارا و عکاسای طبیعت تقسیم کنیم کار درستی باشه. باید عکاسا رو دقیقا مجزا کنیم.غیر از خبرنگارا خیلی از عکاسای طبیعت هستن که برای علاقه ی شخصی دوست دارن از همه چیز عکاسی کنن. این گروه عکاسا با وجود اینکه شاید دلسوز هم باشن ولی رفتار پرندگان رو نمیشناسن و کمترین اطلاعاتی راجع بهشون ندارن. به نظر من اگر طرلان رو کنار بگذاریم بقیه ی تور هایی که به پرنده نگری میرن 80% افرادش رو همین دسته از طبیعت گردا تشکیل میده. برای اون ها عکاسی از یه سلیم طلایی یا ابچلک پاسرخ خیلی اهمیتی نداره چون اولا وسایل لازمش رو ندارن و دوما این پرنده ها براشون جذابیت نداره و سوما اصلا نزدیک شدن بهشون رو بلد نیستن. ولی پرنده هایی مثل فلامیگو یا حواصی های خاکستری این این افراد رئ جذب میکنه و براشون جذابه. نتیجه این میشه که حاضر نیستن از یه سفر بدون عکس برگردن و برای گرفتن چند تا عکس قشنگ دست به هر کاری میزنن.از پرتاب شی تا دویدن طرفشون. پس به نظر من تعداد این عکاس های آسیب زن چندان هم کم نیست
ولی از این حرف ها گذشته تا وقتی تعداد شکارچیای اونجا از فلامینگوهاش بیشتره انقدر پریدن به عکاسا به نظر من خیلی ام فاییده نداره.اولا اسیبی که اونا میزنن قابل مقایسه با عکاسا نیست،دوما این بحثا ممکنه موجب اختلاف و دو دستگی بین طبیعت گردا بشه،سوما مگه میشه وقتی داری 200متر اونور تر 6تا موتوری شکارچی میبینی که هر کدوم 2تا کیسه پرنده رو دوششونه به عکاس کنار دستت بگی خواهشا به پرنده ها نزدیک نشو؟
بازم از اینا گذشته به نظر من تا این حد حساسیت به شکستگیه پای یه سری از فلامینگو ها ما رو داره گونه پرست میکنه. دسته دسته سرسبز داره تو تور ها و با شلیک گلوله کشته میشه و ما 2ماه سر فلامینگو ها همه جا بحث میکنیم. فلامینگو مگه پرنده تر از سرسبزه؟