سلام
در نظر بگیرید در یک صبح دل انگیز بهاری روی تخت دراز کشیده اید و مشغول مطالعه هستید. صدای پرندگان مثل همیشه بلند است. اما یکدفعه صدای آشنا اما غیرمعمول از فاصله نزریک به گوش می رسد. نه صدای گنجشک و نه چرخ ریسک و نه بلبل خرما و نه دم جنبانک ابلق. با خودم گفتم. بابا بی خیال، یعنی اینقدر خوش شانس هستم که خودش با پای خودش آمده. بالاخره آنقدر به خواندن ادامه داد که پرده اتاق خواب را کنار زدم. باورم نمی شد. دقیقا بر روی شاخه درخت توت روبروی تراس طبقه سوم به فاصله کمی از من یک پری شاهرخ نشسته. چند لحظه هنگ کرده بودم. سریع پریدم از توی کمد دوربین را برداشتم اکستندر را نصب کردم. آنقدر پرنده خوبی بود که گذاشت من توری تراس را باز کنم و حدود یک دقیقه عکاسی کنم.
خوب پرنده ای که در چند سفر به تبریز و شمال جزو گونه های هدف بود و نتوانستم با هر حیله ای از آن عکاسی کنم، خودش با پای خودش، بدون صدا و طعمه آمده بود.
عکس مربوط به چند دقیقه پیش است.